تحلیل تکنیکال, بنیادی یا ذهنی

دوستان عزیزم به جرات میتونم بگم کتاب پیشرویتان یکی از بهترین کتابهایی است که میتوانم به شما معرفی کنم با تمام وجودم این کتاب را معرفی میکنم خواندن این کتاب را تحت هیچ شرایطی از دست ندهید. آقای مارک داگلاس یکی از معامله گران موفق بازارهای سرمایه با نوشتن این کتاب و کتاب معامله گر منضبط خود قدرت نویسندگی خودش را نیز نشان میدهد و به مسائلی بسیار مهم در این کتاب از لحاظ روانشناسی و تجربیات قبلی میپردازد که کاملا راه خودتان را پیدا میکنید. تست هایی در این کتاب میزنید که بشدت قفل های ذهنیتان یکی پس از دیگری باز میکند.

بخشی از مقدمه مترجم

کتاب حاضر یکی از بهترین کتب موجود در زمینه آموزش مهارت های روانشناختی لازم برای کسب سود مستمر در بازار بورس و فارکس است . امید است با تلفیق این مهارت ها و توانایی تحلیل بازار به سودی مستمر و قابل اطمینان دست یابند.

بخشی از پیشگفتار

این کتاب نگاه عمیقی دارد به مشکلاتی که در هنگام ورود به بازار پرچالش سهام با آن ها روبرو می شویم . یک تازه کار دنبال راهی برای کسب درآمد است . او بعد از مدتی متوجه می شود که نصایح کارگزاران یا دیگران مبتنی بر خرید یا فروش یک سهم ، همیشه نتیجه بخش نیست و برای پیشگیری از سردرگمی باید برای معاملات خود سیستمی طراحی کرده یا بخرد.

مقدمه مولف

هدف هر معامله گر کسب سودی مشخص و مستمر می باشد ، با این وجود معامله گرانی هستند که به این مهم دست می یابند. عامل موفقیت این تعداد اندک از معامله گران چیست ؟ تفاوت بین معامله گران موفق و معامله گران ناموفق در شیوه تفکر آنهاست . در واقع معامله گران موفق به گونه ای متفاوت با سایر معامله گران می اندیشند. من در سال 1978 در حالی که مدیر یک شرکت بیمه حوادث در حومه دیترویت بودم ، معامله گری را آغاز کردم . از آنجایی که در کار خود بسیار موفق بودم تصور می کردم به آسانی می توانم در زمینه معامله گری نیز به همان اندازه موفق باشم . متاسفانه بعد از مدتی فهمیدم که این کار بسیار مشکل تر از آن چیزی است که تصور میکردم.

در سال 1981 ، به خاطر ناتوانی در امر معامله گری در حالی که شغل دیگری نیز داشتم کاملا از آن ناامید شدم ، بنابراین به شیکاگو نقل مکان کرده و به عنوان یک کارگزار با مریل لینچ در شورای بازرگانی شیکاگو مشغول به کار شدم .

حدس می زنید عملکردم به عنوان یک معامله گر چگونه بود؟ خب ، در عرض نه ماه تقریبا تمام دارایی خود را از دست دادم.

ورشکستگی من ، هم نتیجه شیوه انجام معاملاتم و هم شیوه نامعقول زندگی ام بود (زیرا تصور می کردم بعنوان یک معامله گر باید درآمد خوبی داشته باشم پس باید پول زیادی هم خرج کنم.) از تجربیات اولیه ام بعنوان یک معامله گر ، چیزهای زیادی راجع به خود و همچنین نقش روانشناسی در حرفه معامله گری آموختم. در نتیجه در سال 1982 شروع به تالیف اولین کتابم تحت عنوان معامله گر منظبط ، کردم.

زمانی که این پروژه را شروع کردم به هیچ وجه فکر نمی کردم تالیف آموخته هایم در قالبی قابل فهم برای دیگران کار مشکلی باشد. تصور می کردم با صرف شش تا نه ماه بتوانم کتابم را بنویسم در حالی که این کار حدود هفت سال و نیم طول کشید و در نهایت در سال 1990 توسط پرنتیس هال منتشر شد . در سال 1983، مریل لینچ را ترک کردم تا شرکتی در زمینه مشاور و با عنوان رفتار موثر معامله گری تاسیس کنم ، سمینارهای زیادی در زمینه روانشناسی معامله گری ارائه داده و هدایت کردم و در هر زمینه ای که از یک مربی معامله گری انتظار می رود شروع به فعالیت نمودم.همچنین همایش های بیشماری برای شرکت های معامله گری ، کارگزارها ، بانک ها و موسسات سرمایه گذاری در سراسر دنیا برگزار کردم.

تجربه کار با انواع معامله گرها را دارم.از بزرگترین و رده بالاترین تریدها ، هجرها و معامله گران آپشن گرفته تا مبتدی. در طی هفده سال عوامل روان شناسی موثر در معامله گری را موشکافی کردم ، بنابراین می توانم روش های موثری را برای آموزش اصول موفقیت بکار بگیرم.

آنچه دریافتم این است که در اساسی ترین سطح یک مشکل وجود دارد و آن نحوه تفکر ماست . یک مفهوم جدا نشدنی در نحوه عملکر ذهن ما وجود دارد که با ویژگی های بازار همخوانی ندارد. معامله گرانی که به شیوه انجام معاملات خود اعتماد دارند و آنچه را که به نظرشان باید انجام شود بی هیچ تردیدی انجام می دهند و از رفتار نابسامان بازار ترسی ندارند، موفق هستند. آنها آموخته اند که بر روی اطلاعاتی تمرکز کنند که به آنها کمک می کند که موفقیت های کسب سود را دریابند و نه اطلاعاتی که منجر به ترس آنها می شود. این موضوع با وجود ظاهر پیچیده اش تنها در این خلاصه می شود که یاد بگیرید اعتقاد داشته باشید که :

• لازم نیست برای بدست آوردن پول بدانید که چه اتفاقی خواهد افتاد.
• هر اتفاقی ممکن است رخ دهد.
• هر لحظه منحصر به فرد است و هر نتیجه ای یک تجربه منحصر به فرد می باشد.